کشف احتمالی درهای سنگی متعلق به دوره ساسانی
بر اساس یافتههای جدید این احتمال داده شده که استودانهای تاقچهای نیز دارای در سنگی بودهاند که متناسب با دهانه استودان و در راستای آن تراش میخوردند.
به گزارش سفربازی، به نقل از ایلنا، یکی از تدفینهای دوره ساسانی که در اواخر این دوره به شکل فراگیر و بهویژه در نواحی کوهستانی ایران رایج شد تاقچههای تراشیده شده در صخرههای سنگی است که امروزه به آنها «استودان» گفته میشود.
این فضاها چنان که از نام آنها پیداست، جایگاهی برای انباشت استخوان مردگان و نگهداری آنها در دل صخرهها بوده است. بهدینان زرتشتی در دوره ساسانی بر این باور بودند که چون جان از بدن رها شود، پیکر آدمی پس از مرگ، نجس (نسو) است، زیرا دیوی اهریمنی به تن مرده تازش میآورد، از اینرو بازماندگان کوشش فراوان داشتند تا هر گونه پلیدی را از کالبد دور و پیکر مردگان خود را هر چه زودتر دفن کنند.
باور به نگاه پاککننده سگ
ابوالحسن نجفزادهاتابکی، پژوهشگر در اینباره گفت: به هنگام مرگ یک فرد زرتشتی در دوره ساسانی، بازماندگان، نخست پیرامون شخص درگذشته شیاری میکشیدند. آنگاه سگی را برای مراسم «سگدید» به بالین او میآوردند چون بر این باور بودند نگاه سگ پاککننده است و باعث راندن دیو «دروج» از پیکر مرده میشود، سپس او را در (گاهان) تابوت آهنی میگذارند و در حالی که «نسوسالاران» (حملکنندگان پیکر مرده) با ریسمانی بههم پیوند داده میشدند، پیکر مرده را در مکانی پاک بهنام «کته» مینهادند و پس از مراسم «سیج» همپرسگی و خواندن نخستین سرودههای گات «اهوناویتی» (Ahanavaiti) و مراسم دوباره «سگ دید»، او را به سوی «دخمه دادگاه» میبرند تا در این مکان که بر فراز کوهستان و در فضایی آزاد و روباز فراهم میشد، پرندگان لاشخور و حیوانات درنده، استخوانهای شخص درگذشته را از گوشت تهی کنند.
پاک کردن استخوانها با ذرات خورشید
به گفته او، پس از تهی شدن استخوان از گوشت، مراسم «خورشید نگرشن» یعنی تابیدن نور خورشید و پاک کردن استخوانها بهوسیله ذرات خورشید شکل میگرفت. همه این کردارها به این خاطر بود که عناصر مقدس دین زرتشتی چون خاک، آب، گیاه، آتش و دیگر عناصر بهوسیله پیکر شخص درگذشته آلوده نشود.
اتابکی افزود: بازماندگان دین بهی زرتشتی در دوره ساسانی به چند دلیل پیکر مردگان خود را در خاک دفن نمیکردند؛ نخست اینکه پیروان دین بهی بر این باور بودند که چون فضای درون خاک دنیایی تاریک، دوزخی، اهریمنی و راکد است، ایشان از دفن مردگان خویش در درون خاک خودداری میکردند. افزون بر آن، پیروان دین بهی بر این باور بودند که روان انسان درگذشته «گذر وار» و بهوسیله پرتوهای نور خورشید به عالم بالا صعود میکند از اینرو گذاشتن پیکر درگذشتگان در خاک نه تنها باعث میشد دیو «نسو» خاک مقدس را آلوده کند، بلکه کالبد شخص درگذشته در جایی تاریک و اهریمنی آرام میگرفت و روان وی نمیتوانست به عالم بالا صعود کند.
جلوگیری از تماس با خاک یا عناصر مقدس دیگر
این پژوهشگر یادآور شد: پس این مراسم اولیه، «استخوانهای شخص درگذشته» را جمعآوری میکردند و در گور یا جایگاه تدفین که با توجه به ساختار آنها به نامهایی چون «استودان»، «گور حفره سنگی»، «میل گور»، «گور توده سنگی»، «دخمک»، «گور هاونی» و… میگذارند که هیچ گونه تماسی با خاک یا عناصر مقدس دیگر نداشته باشد.
به گفته او، به هنگام بررسی در ارتفاعات کوهستانی شهر استخر در کنار دو استودان، یک قطعه سنگ که از دو جهت تراش خورده بود، توجه ما را به خود جلب کرد و پس از کمی کنکاش توانستیم قطعات دیگری را نیز پیدا کنیم؛ با کنار هم گذاشتن این قطعات پی بردیم که این سنگها روزگاری در استودانهای کنار آنها بوده است زیرا از نظر ابعاد، ضخامت، اندازه و مهمتر از همه نوع تراش، تطابق تمام با دهانه استودانهای حجاری شده در کمرکش صخره داشتند.
پرسشی درباره استودانها در دشت مرودشت
اتابکی یادآور شد: تاکنون در هیچ یک از منابع باستانشناسی گزارشی مبنی بر وجود در استودانها در دشت مرودشت گزارش نشده و همواره برای سیاحان و باستانشناسان (با وجود شیارها و نشانههای حجاری دیگر) این سوال وجود داشت که آیا در این استودانها به وسیله سنگ پوشیده میشده یا از ملاطی همچون ساروج؟ پیدا شدن این در استودانها که یک کشف بزرگ تاریخی در نوع خود شمرده میشود اکنون این دیدگاه بر ما روشن شد که افزون بر گورهای حفره سنگی و دخمکهای کوچک (در دوره ساسانی)، استودانهای تاقچهای نیز احتمالا دارای در سنگی بودهاند که متناسب با دهانه استودان و در راستای آن تراش میخوردند.
این پژوهشگر توضیح داد: از آنجا که این قطعات سنگی از موارد نادر و دارای ارزش بسیار از دیدگاه باستانشناسی هستند، دادههای آن در اختیار میراثفرهنگی و صنایعدستی شهرستان مرودشت قرار داده میشود تا نسبت به نگهداری و حفاظت این یافتههای ارزشمند، اقدامات لازم صورت گیرد.