برج دختر استانبول بنایی بین افسانه و واقعیت
برخی بناها هستند که داستانهای جذابی پشت خود دارن. اسم اونها هم گاهی این ابهام رو ایجاد میکنه که دلیل نامگذاری چنین اسمی چه چیزی بوده. برج دختر استانبول هم یکی از همون بناهاییه که ماجرای نامگذاری اون دلایل خاص خودش رو داره. در این مقاله قصد دارم هم در مورد علت نامگذاری این بنا براتون بگم و هم این بنای گردشگری رو بهتون معرفی کنم.
برج دختر استانبول یکی از جاهای دیدنی در ترکیهست که دنیای واقعیت و خیال رو در هم آمیخته و تصویری دیدنی برای شما آفریده. برج دختر ماجرای عجیب و غریبی در پشت خودش داره. هزاران سال پیش اولین سنگ بنای این سازه گذاشته شد و در تمام این سالها ماجراهای عجیب و غریبی رو از سر گذرونده. این بنا یکی از دهها بنای امپراتوری بیزانس ترکیه است که مانند نگین انگشتر روی جزیرهای کوچک در استانبول خودنمایی میکنه. با من در سفربازی همراه باشین.
معرفی برج دختر استانبول
برج دختر استانبول یکی از جاذبههای گردشگری کشور ترکیه است که در بین آبهای دریای سیاه و مرمره قرار گرفته و هر ساله پذیرای گردشگران زیادی در این منطقه است. داستانها و ماجراهای زیادی در مورد این برج دهان به دهان نقل شده که برخی از اونها خیلی فانتزی و دور از واقعیت به نظر میرسن. برخی از این داستانها شما رو یاد ماجرای زیبای خفته میاندازه و فکر میکنین که مگه میشه یه انیمیشن در دنیای واقعی اتفاق افتاده باشه؟
برج دختر استانبول چشمانداز خیلی زیبایی به دریا و منظره استانبول داره. گردشگران برای دیدن این برج باید با قایقها و کشتیهایی که در اسکله قرار دارند، خودشون رو به داخل برج برسونن. از داخل برج میتونین شاهد صحنههایی باشین که هیچ وقت در جهان واقعی نظیرش رو ندیدین. برج دختر وسط دریا در نزدیکی تنگه مشهور بسفر قرار گرفته.
تاریخچه برج دختر استانبول
تاریخچه این بنا به سال ۴۱۰ میلادی میرسه. بعد از پیروزی نیروی دریایی ژنرال آلکیبیادس این برج ساخته شد و در تمام این سالها اتفاقات خیلی زیادی در این برج افتاده. این برج محل دیدهبانی و یه ایستگاه گمرکی بوده که عبور و مرور کشتیها رو زیر نظر داشته. در واقع این برج همان فانوس دریایی بوده که از قدیم و دوران بیزانس ترکیه ساخته شده.
معماری برج دختر استانبول
بنای امروزی برج دختر استانبول در سال ۱۸۳۲ توسط یکی از معماران مشهور استانبول در دوره حکومت محمود دوم پادشاه عثمانی ساخته شده که معماری اون خیلی شگفتانگیزه. امضای سلطان محمود روی یک سنگ مرمر داخل موزه برج حکاکی شده و نگهداری میشود.
فانوس برج دختر استانبول در سال ۱۸۷۵ بالای این برج نصب شده تا مسیریابی کشتیها را ساده کنه. از سال ۱۹۲۰ یه سیستم روشنایی اتوماتیک برای فانوس نصب شده که تا امروز هم با همون سیستم کار میکنه. چشمانداز شهر از بالای این برج و موقع طلوع و غروب خورشید بسیار دیدنیه.
داستان جالب برج دختر در استانبول
همون طور که در اول مقاله نوشتم این برج داستانها و ماجراهای زیادی رو در گذشته خودش داشته که برخی از اونها حد فاصلی بین واقعیت و خیال رو در هم داره. شاید بد نباشه کمی از دنیای واقعی فاصله بگیریم و تو دنیای داستان چند تا از این افسانهها رو بخونیم.
داستان شاهزاده و مار
تو یکی از افسانههای قدیمی میگن پادشاه قسطنطنیه یه دختر زیبا داشته که بینهایت عاشقش بوده. روزی یک رمال بهش میگه که دخترت در ۱۸ سالگی بر اثر مارگزیدگی میمیره. به همین دلیل شاه دستور میده برجی در بسفر بسازند که در ارتفاعات باشه و از دسترس هر جانوری دور. سالها میگذره و دختر در صحت و سلامت بزرگ میشه. در روز تولد ۱۸ سالگی دخترک، پادشاه با سبدی میوه نزد دخترش میره. دختر که سبد رو از دست پدرش میگیره ماری افعی که لای میوهها پنهان بوده بیرون میاد و دختر رو نیش میزنه و جلو چشمان پدرش میمیره. به همین دلیل نام برج دختر رو این مکان گذاشتن.
داستان هیرو و لیندر
در روزگاران قدیم دختری به نام هیرو قسم میخوره که تا آخر عمرش پاکدامن بمونه و تصمیم میگیره که داخل این برج به تنهایی زندگی کنه. مدتی که از این اتفاق میگذره، روزی مردی به نام لیندر که از کنار این برج میگذشته یک دل نه صد دل عاشق هیرو میشه و بعد از بارها رفتن و اومدن، دل هیرو رو به دست میاره و بهش پیشنهاد ازدواج میده.
می دونم که همهتون دوست دارین این ماجرا همین جا تموم میشد و اونها تا آخر عمر خوشبخت کنار هم زندگی میکردن اما این داستان هم مثل عشقهای واقعی دیگه سرانجام خوشی نداره. یک شب که لیندر برای دیدن معشوقه خود به دریا رفته بود، طوفان میشه و همه چی به هم میریزه. هیرو هر شب چراغ رو روشن میکرده تا لیندر مسیر رو پیدا کنه. اما اون شب به خاطر طوفان چراغ برج خاموش میشه. صبح روز بعد که هیرو از برج بیرون میاد جسم بی جان لیندر رو کنار برج میبینه و خودش هم از شدت ناراحتی از بالای برج خودکشی میکنه.
عشق برج گالاتا و برج دختر
یه داستان فانتزی دیگه هم در مورد این برج وجود داره که مردم محلی در موردش حرف میزنن داستان عشق برج گالاتا و برج دختره. این دو برج دقیقا روبهروی هم قرار دارن. برج گالاتا بالای شهر استانبول قرار داره و برج دختر در میان دریا قرار گرفته. در واقع تنگه بسفر این عاشق و معشوق افسانهای رو از هم جدا کرده بود.
یک روز احمد چلبی نویسنده و شاعر ترک بالای برج گالاتا میره و از اونجا حرفهایی رو از زبان برج گالاتا به برج دختر مینویسه. در همون لحظه بادی میوزه و این کاغذها رو به سمت برج دختر میبره. اینجوری میشه که این دو عاشق افسانهای از عشق هم باخبر میشن. این عشق قطعا عجیب و باورنکردنیه اما روایتی عاشقانه برای کسانیه که نمیتونن به هم برسن.
اطلاعات بازدید برج دختر استانبول
برای بازدید از برج دختر استانبول باید به اسکله کالاتاش برید و بعدش با قایقهایی که در این منطقه وجود داره بدون پرداخت هزینهای به سمت برج دختر برین. این قایقها از ۹ صبح تا ۹ شب سرویس دارند و معمولا هر یک ربع یا نیم ساعت یک بار حرکت میکنند. موقع برگشت هم میتونین از همین قایقها استفاده کنین.
سخن آخر در مورد برج دختر استانبول
همون طور که براتون گفتم برج دختر علاوه بر اینکه یه جاذبه دیدنی در شهر استانبول به شمار میره، کلی ماجرا و افسانه قدیمی و حتی فانتزی رو در خودش داره. حتی اگر هیچ کدوم از این داستانها حقیقت نداشته باشن باز هم شنیدن اونها از زبان مردم محلی خالی از لطف نیست. اگه به برج دختر استانبول سری زدین برای ما هم از جاذبههای دیدنی اونجا تعریف کنین.