روز هندوانه، یادت نره گل وسط هندونهات کیه، یه سفر باهاش برو
یکی از چالشهای ما جوونا یا حتی میانسالها یا شاید حتی سن و سالدارها، بعد سفر، دریافت اون دنگ سفریه که به اسم مادرخرج بودن تو سفر هی ازمون گرفتن. تو مسیر داری میری، ماشین بار هندوانه داره راه خودش رو میره، یه هو یکی از عقب داد میزنه آقا میدوسنتین امروز روز هندوانه است، داداش پیاده شو یه هندوانه قرمز آبدار بخر، حساب میکنیم. ولی زهی خیال باطل، اون شماره کارت سالها تو گروه واتساپی بچههای سفر خاک میخوره و دریغ از پولی که واریز بشه. اینجا این ماییم ک هندوانه که نه، خربزههایی که دائم تو سفر گذاشتن زیر بغلمون رو یه جا خالی میکنیم و خسته کوفته از این بار سنگین، مغموم به پولهای از دست رفتهامون فکر میکنیم.
در این متن از مجله گردشگری سفربازی میخوام کمی از رنجهایی که با ندادن دنگهای خرید هندوانه به مادرخرج تحمیل میشه بگم و در ادامه چند تا نکته بهتون میگم که چیکار کنید تو سفر به همه خوش بگذره.
روز هندوانه با خربزه گول نخور، نون پنیر بذار کنارش، حساب کار دستشون بیاد
کلا، آدما راهی سفر که میشن فکر میکنن وقتشه که هر چی دوست دارن بخورن.، که البته اصلا هم ایدهی بدی نیست، ولی این تفکر یه سری شرط و شروط داره. اول اینکه دنگ سفرات رو همون اول بذاری رو میز دوم هم اینکه، یادت نره دنگ سفرات رو بدی. چرا انقدر روی این قضیه تاکید دارم؟ چون واقعا مسئلهی مهمیه و باعث میشه کسی که داره از جیبش خرج سفر رو میده، کل سفر تو سرش این فکر جا خوش کرده باشه که نکنه پول منو دیگه ندن و همین موضوع هم باعث میشه که اصلا بهش خوش نگذره. خلاصه اینکه همون اول دربارهی همه چیز خیلی شفاف با هم صحبت کنید.
یه موضوع دیگه هم هست، یادتون باشه دنیا دیده بهتر از دنیا خورده است. اگر فکر میکنید یه وعدهی غذایی، به جای خوردن بهترین غذا توی بهترین رستوران شیراز، اگر نون پنیر هندونه بخورید عوضش میتونید یه ماشین دربست بگیرید و برید تختجمشید رو از نزدیک ببینید، خوب دومی بهتر نیست؟ البته این ایدهی منه. چون فکر میکنم وقتی داریم واسه بچههامون از خاطراتمون تعریف میکنیم، اگر از عظمت و زیبایی خانهی زینتالملوک یا نارنجستان قوام بگیم خیلی بیشتر لذت میبره تا اینکه بخواد ساعتها، از کباب غاز و آلوی برغان و کرهی محلی بشنوه حتی اگر در روغن کرمانشاهی سرخ شده باشه و با زعفرون رنگ و لعابی آنچنانی گرفته باشه.
عصبانی نشو، حالا فعلا یه آب هندونه کنار کارون بزن خنک شی
خرمشهر، آبادان، اهواز و مسجد سلیمان از جمله شهرهای بندری هستن که اگه بتونی زمستون بهشون سفر کنی حسابی بهت خوش میگذره. (چیه؟ جمله قبلی رو داشتی با ریتم میخوندی؟) حالا فعلا بشکن زدن رو کنار بذار و از ریتم خارج شو، چون قراره با خوندن این جملهها حسابی کیف کنی. پیشنهاد من اینه که از اول پاییز شروع کن برای رفتن به شهرهای جنوبی برنامه بریز، اما اگر نشد و عید رو خواستی آبادان بگذرونی، آب هندونه خنک فراموش نشه. کنار رود کارون آبمیوهای زیاد میبینی، یخ در بهشت با طعم شیرین آب هندونه، از اون گزینههاییه که خون تو رگاتو به یخ در بهشت گلبولهای قرمز تبدیل میکنه. کافیه اولین قلوپ رو بخوری تا کولر گزی با دمای ۱۳ درجهی سانتیگراد مغزت رو خنک کنه و اینجوری شاید برای لحظهای یادت بره که دوستات این آب هندونه رو به حساب تو خریدن و ممکنه که هیچوقت هم پولش رو بهت برنگردونن. حداقل از خوردن چیزی که خریدی لذت ببر.
تبریز رفتی هندونه سرد بخور، بفهمه رئیس کیه
روز هندوانه، سعی کن این میوهی بهشتی رو کمی خلاقانهتر درست کنی و بخوری. اول از همه، از پدر گرامی بخواید با چند تا تالاپ تولوپ زدن روی هندونه سفیدترین هندونهی شهر رو براتون بخره.😁 بعد که اومدین و بازش کردین و دیدین که نه انگار نمیشه خوردش، این دفعه برید و از مغازهدار بخواید خودش با سلیقهی خودش، قرمزترین هندونهی شهر رو براتون سوا کنه. خیلی هم این موضوع رو به روی پدر گرامی نیارید.😉
وقتی رسیدید خونه، هندونه رو بشورید و اونو توی یخچال بذارید. فرقی نمیکنه تابستون باشه یا زمستون، که اصلا نیازی به یخچال هم نیست. کافیه یه اتاق بالکندار رزرو کرده باشید و از بالکن به عنوان یخچالتون استفاده کنید. بعد از یک ساعت، یه دایرهی خیلی کوچیک روی بدنهی هندونه بکشید و اونو سوراخ کنید. از مهماندار هتل یا صاحبخونه بخواید یه گوشتکوب برقی بهتون بده. گوشتکوب رو وارد هندونه بکنید و حالا شروع کنید به له کردن تمام محتویات داخلی. پردهها رو کنار بزنید، روی صندلی چوبی قیژ قیژ کنان و در حالیکه دارید این ترکیب بهشتی رو سر میکشید، از بارش باران تابستانی و خنکای تبریز لذت ببرید. دونههای بارون وقتی اقتدار شما رو در خوردن اون آب هندونهی سرد ببینن، شاید کمی از اون حس فرمانرواییشون کم کنن. بهتره که شانستون رو امتحان کنید، به هر حال روز هندوانه است و دستمال داداش کایکو به اون هندونهی اصیل، قدرت بیشتری بخشیده. فقط اینو هم بگم که، هر کی هندونه میخوره اونم کجا؟ وسط قلب سرما، باید تا صبح هم پای لرزش بشینه.
لیست اقامتگاه های بالکن دار تبریز
از قدیم نگفتن، از امروز میگم،گل هندونه فقط سهم همسفر خوبه
همسفر، فقط اونی نیست که باهاش راهی روستای جابان میشی و کنار رودخونه کمپ میزنی. همسفر خوب همه جای زندگیت ردی از خودش به جا میذاره. اونجایی که کنکورت رو خراب کردی و بغض داری، دائم فکر یه آیندهی نامعلوم تو سرت میپیچه، میاد دست میذاره رو شونهات و بهت میگه، پاشو یک سال و دوسال توی هشتاد سال زندگی اصلا به چشم نمیاد. اینجوری ته دلت رو قرص میکنه که قراره هشتاد سال همسفر مسیرت باشه.
مشاهده اقامتگاه ها اطراف جابان نمایش جابان روی نقشه گوگل مسیریابی جابان با گوگل
یا اونجایی که عزیزت رو از دست دادی و حس میکنی دیگه قراره سفر زندگی رو تنهایی و بدون یاور طی کنی، یه لیوان آب دستش میگیره و میاد کنارت میشینه و بهت میگه، اینو میدونستی که مرگ بخشی از زندگیه و پایان زندگی نیست. مرگ نیستی نیست که تو به خاطرش الان ناراحتی، مرگ موهبتیه که بهت یادآوری میکنه، رنج زندگی کردن، بالاخره یه جایی تموم میشه.
یه همسفر خوب کسیه که وقتی با کلافگی رفتی پیشش و گفتی دیگه هیچ دری به روت باز نیست، بار سفر رو ببنده و دو تا بلیط کیش بگیره و یکی از هتلای خوب این جزیره رو رزرو کنه و بدون اینکه بهت فرصت بده تصمیم بگیری، سوار هواپیمات کنه. قدم زدن روی ساحل نرم و نیلگون خلیج فارس، بهت نشون میده که عظمت این دنیا انقدری هست که یه در کوچیک توش برای تو باز بشه. کافیه کمی به خودت استراحت بدی تا بتونی با چشم باز، کلید قفل درا رو پیدا کنی.
گل هندونه رو چه توی روز هندوانه چه هر روز دیگهای، بده به اونی که وقتی شیرینی زیر زبونش مزه کرد، چشماش رو ببنده و در آغوشت بگیره و بگه همیشه مطمئن بودم که امنترین آدم زندگی منی.
حواست به اونا که هندونه میذارن زیر بغلت و پوست موز زیر پات، باشه
از قدیم گفتن، با سفر کردن آدما رو میتونی خیلی خوب بشناسی، مثل خوبی هم زدن. یه سری آدما تو زندگی ما پیدا میشن، هم هندونه دوست دارن هم موز. دوست داشتن این دوتا با هم، توی نگاه اول زیادی مشکلدار به نظر نمیرسه، ولی اونجایی که میبینی دو تا میوهی بیربط با هم ترکیب شدن، باید شاخکهات تیز بشه که ممکنه پوست اون موز زیر پاهای تو رها شده باشه.
این آدما اول حسابی هندونه میذارن زیر بغلات تا بارت رو سنگین کنن، یه هو اونجایی که انتظارش رو نداری، پوست موز رو میذارن تو مسیرت تا با سر زمین خوردنت رو ببینن. اینا ادمای خطرناکی هستن. زیانی که بهت زدن، فقط بار هندونه نیست، اعتماد آدما رو خدشهدار کردن از هر زیان مالی سنگینتره.
حالا میدونستی آدمی که دنگ سفرش رو نمیده، توی این دسته قرار میگیره. کسی که از ابتدای سفر با جملهی، کارت بکش بعدا کارت به کارت میکنم، هندونهها رو میذارن زیر بغل و یه دفعه بعد از سفر برای مدت طولانی محو میشن. پودر میشن میرن تو هوا، آب هندونه میشن میرن تو زمین، اینجا دیگه پوست موز کار خودش رو کرده و بهتره که کمی به این رابطه بیشتر فکر کنی.
خلاصهی ماجرا اینکه
دوستی و سفر یه هندونهی سربسته است، حتی اگه به شرط چاقو بهت بفروشن. آدمای اطرافت رو به چند دسته تقسیم کن و برای هر کدوم یه الگوی رفتاری خاص بنویس. مثلا اونیکه واسه زندگی تو، نقش پوست هندونه داره رو از زندگیت دور نگهدار، میاد اون سبد کوچولوی آشغالی تو سینک رو پر میکنه و دست و پات رو میبنده. اون دوستی که نقش سفیدی بعد از پوست سبز رو داره رو، یه ذره نزدیکتر کن، این از اوناست که میتونه بعضی وقتا واسه خاک گلای باغچهات حکم آب داشته باشه، ولی زیادی موندنش پشه و مورچهها رو وارد زندگیت میکنه. یه سریا هستن، قرمزنا، ولی باز مثل اون گل وسط به دل نمیچسبن. اینارو نگه دار چون اگه خیلی هم دلچسب نباشن، ولی آزار دهنده هم نیستن. امان از اون گلای شیرین و منسجم وسط. اینارو سفت بچسب که تعدادشون خیلی کمه و حتی یه دونهاش هم غنیمته. روز هندوانه، یه سر به مخاطبین گوشیت بزن، ببین کیا گل هندونهات هستن، با اونا برنامه سفر مردادت رو بچین.