روز عاشقان کتاب، برامون بنویس در حال خوندن چه کتابی هستی؟
روز عاشقان کتاب رو باید با روز عاشقان سفر، گره زد. اونی که عاشق سفره بین مسیرها و جادهها سفر میکنه ولی اونی که عاشق کتابه، بین کلمات و جملهها سفر میکنه، که البته من دومی رو ترجیح میدم. کسی که عشق کتابه، اصلا مهم نیست چقدر پول داره یا اینکه چرخ چمدونش سالمه یا نه، به راحتی میتونه از تبریز به کیش و از کیش به کرمان سفر کنه. برای این کار کافیه که چشماش رو ببنده، حالا دیگه با بالهای تخیل پرواز میکنه.
توی این متن از مجله گردشگری سفربازی میخوام از روز عاشقان کتاب براتون بگم. از کسانی که به دنیا معنا دادن و اگر نبودن معلوم نبود که امروز قرار بود چطور با زمختی دنیای واقعی کنار بیایم. اگر شما هم عاشق کتاب هستید و ابتدای هر سال برای کل سالتون برنامهی کتاب خوندن دارید، پیشنهاد میکنم تا آخر این متن رو بخونید و در انتهاش از بهترین کتابی که خوندید، یه جمله برامون بنویسید.
با کتاب استانبول، خاطرات و شهر، میدان تکسیم رو پیاده طی کن
وقتی از هواپیما پیاده میشی، اولین چیزی که قلبت رو نوازش میکنه حس زیبای مسالمت و زندگی انواع و اقسام عقاید و پوششها در کنار همه. چیزی که از ذهنت عبور میکنه، آرامش و خیال راحتی مردمیه که آروم آروم از کنارت رد میشن. تابستونای استانبول، قراره هوای خنک و تمیزی، کل ریهات رو پر کنه. روز اول یه لیست درست میکنی از جاهای دیدنی و مراکز خرید، اما اعجاب این شهر اینه که، روز دوم تصمیم میگیری حزن جاری در روح شهر رو با قدم زدن و پیاده گشتن بین کوچهها و نشستن توی کافههای کوچیک این شهر، احساس کنی.
خیابون استقلال، زندهی همیشگی، بهت این فرصت رو میده که نیمه شب، دوباره هتل رو ترک کنی. حالا دیگه هوا کمی سرد شده، بهتره یه لباس گرم همراهت داشته باشی و خیابون استقلال رو پیاده بری و از مردمی که اطرافت راه میرن و بلند بلند میخندن، یه تصویر دیدنی توی ذهنت ثبت کنی.
یه خیابون پایینتر رو اگر انتخاب کنی، با یه سرازیری قشنگ روبهرو میشی. بوی قهوه رو دنبال کن، تو رو به اولین کافهی کوچیک و دنج این شهر میرسونه. بهترین و نابترین قهوهی ترک عمرت رو اینجا میخوری. خامهی روی قهوه، بینظیرترین تصویریه که امروز جلوی چشمات نقش بسته.
این تصاویر رو تو هم دیدی؟ من همهی اینارو با خوندن کتاب استانبول، خاطرات و شهر توی قلبم هک کردم، گوشه به گوشهی این شهر رو سفر کردم. من حتی خنکی هوای بلند شده از دریای مدیترانه، وقتی روی عرشهی کشتی ایستادم تا به جزیرهی بوزکادا برسم رو هم با بوی زهم ماهی، با این کتاب حس کردم.
با محمدابراهیم باستانی پاریزی، از پاریز سیرجان به پاریس فرانسه سفر کن
« وقتی کسی به ما لطف میکند و چیزی میدهد یا محبتی ابراز میدارد، ما اگر خودمانی باشیم میگوییم: ممنونم، متشکرم، اگر فرنگیمآب باشیم، میگوییم مرسی، اما در آنجا (پاکستان) کوچک و بزرگ، همه در چنین موردی میگویند: مهربانی! واقعا بهتر از این تعبیری برای ابراز تشکر دارید؟»
بخشی از کتاب از پاریز تا پاریس رو براتون نوشتم، اینجوری با دید باز این کتاب رو در سفر به کرمان انتخاب میکنید. کرمان؟ چرا کرمان؟ یعنی میخواید بگید مبدا سفر باستانی پاریزی به اندازهی مقصد، دیدنی نیست؟ پاریز سیرجان در استان کرمان، زیباترین کوهستانها منتظر شما هستند.
خوب میتونید این لطف من در معرفی مقصد بعدی سفرتون رو با عبارت، مهربانی، پاسخ بدید. بر دل من میشینه این مدل قدردانی کردن. قبل از هر چیز، برای تکمیل این لطف هم بگم که روز عاشقان کتاب، بهترین روز برای سفر کردن به این مقصد زیباست. کتاب رو در دست بگیرید.، بلیط قطار رو رزرو کنید و حالا نوبت هتله. به سایت سفربازی سر بزن که تمام هتلهای این شهر رو براتون لیست کردیم. چه چیزی زیباتر از لم دادن روی صندلی توی یه هتل راحت و خوندن کتاب از پاریز تا پاریس در حالی که قهوه، روی میز کنار دستت داره کمی سرد میشه. حواست باشه، تلخی قهوه، اوقاتت رو تلخ نکنه.
با مارک و پلو، هشت کشور دنیا رو ببین، غیرممکنه؟ بخونش پس
«اگر این مجموعه بتواند تابوی غیرممکن بودن سفر را در ذهن خوانندهی ایرانی و بهویژه خوانندگان کتاب بشکند، من موفقیت بزرگی به دست آوردهام.» منصور ضابطیان با نوشتن این جمله در پیشگفتار دقیقا هدفش از نوشتن این کتاب رو نشون داده. ترکیب عاشقان کتاب با عاشقان سفر. اما نویسنده اینو میدونه که ما عاشقان کتاب، با خوندن هر کلمه و جمله به این کشورها سفر کردیم؟ آه از این قدرت بی حد و حصر تخیل که آدمی رو از یه اتاق خواب کوچیک توی قلب میدون تایمز نیویورک، فرود میاره.
کنار پنجرهی اتاقت نشستی و کتاب رو در دست گرفتی. هر جملهای که میخونی یه نیمنگاهی به تیر چراغ برق بیرون از اتاق میندازی که حالا دیگه به خوبی داره نمنم بارون رو بهت نشون میده. لیوان شیر گرم کنار دستت رو لمس میکنی و میبینی دیگه برای نوشیدن آماده است، حالا لیوان به دست، چشمهات رو میبندی و با فصل اول، هیبت برج ایفل رو در مقابل خودت میبینی. یه قلوپ از شیر، سرمای پاریس رو کمی دلپذیر میکنه.
ادامه بده قراره با فصل دوم به اسپانیا سفر کنی. بهتر نیست قبل از رفتن، بلیط و هتل رو رزرو کنی؟
شناخت ملتی سرد و گرم چشیده با کتاب سفر در ایران
« کشوری کهن، همگام با تاریخ، با هزاران سال پیشینه، با ملتی سرد و گرم چشیده، با مردمی رنج بیش وکم دوران برده، آشنا به زیرو بم آهنگ تاریخ، چنین کشوری در زمره ی واقعیاتی است که نادیده اش نمیتوان گرفت، گذشتهاش را ناشنوده نمیتوان گذاشت و دفتر روزگارانش را نانوشته نمیتوان رها کرد. »
من میگم، ایرانی باشی و این کتاب رو نخونده باشی نمیتونی روز عاشقان کتاب رو به عنوان یه روز خاص، برای خودت، در نظر بگیری. این جمله رو بخون:
« امروزشان از دیروز، دیروزشان از پار و پیرار، و پار و پیرارشان از سدهها و هزارههای سرشار از بزرگی و برازندگیشان حکایت میکند و باز نوید شکوه و بزرگواری آینده را میدهد.»
قلبی سرشار از امید هدیهی این کتاب به توئه. کتابی که در دست گرفتیش، نوشتهی کسیه که شهرهای این مرز و بوم رو دیده، با مردم حرف زده، از غذاهای محلی خورده از نوشیدنیهای بومی نوشیده و حالا به این نتیجه رسیده که:
« دیگران هم، چه دوست و چه دشمن، پیرامون حیات اجتماعی و فرهنگی این دیار بسیار گفتند و نوشتند. گفتهها و نوشتههای آنان بازتابی از برداشتهای شخصی، دیدگاههای شکل گرفته بر اساس آموختهها و شنیدهها و احساسات برانگیخته شده به وسیلهی رویدادهای تجربه گردیده یا مصلحت شخصی و قومی بوده است، گاه مثبت، گاه منفی، زیرا که قلم همواره در اختیار دست پروردگان این ملک و در کف دوستانش نبوده است و نمیتواند باشد. »
همین جملهی آخر کافیه که به این خاک و وطن ببالیم و کولهای آماده کنیم و شهرها رو دونهدونه بگردیم. با مردم شیراز فالودهای بخوریم و از مردم یزد، قطاب بخریم. باید کمی با طمانینه قدم برداریم، حالا طبس رو به مقصد مشهد ترک کنیم و خودمون رو به اتاقی برسونیم که با نمای حرم، روحمون رو جلا بده.
دیداری از مشهورترین شاهد عشق، تاجمحل، با کتاب ببر سفید
اگر تصمیم گرفتی به هندوستان سفر کنی بدون که قراره با عجایب زیادی روبهرو بشی. شهر مقدس بنارس، معبد جدید ویشوانا و تاجمحل زیبا، تنها سه مورد از جاهاییه که قراره تا لحظاتی هوش از سرتون ببره. هوای دم کردهی شهر بمبئی بهت میگه، بهتره که پاییز رو برای سفر انتخاب کنی. البته قبل از سفر هم به فکر رزرو کردن هتل باشی که ممکنه خیلیها مثل تو مهر ماه و بمبئی طلایی رو برای دیدن انتخاب کرده باشن.
زیبایی و مهموننوازی، ترکیب برندهی مردم هندوستانه. البته اگر عاشق غذاهای تند باشی. من زیبایی فروشگاههای فروش ادویه رو توی هیچ شهری ندیدم. تنوع رنگها تازه بهت یادآوری میکنه، خدا در خلقت رنگها هیچ محدودیتی رو در نظر نگرفته و به این جهان هستی اجازه داده تا جایی که میتونه زیبا باشه.
در سفر به هندوستان، کتاب ببر سفید رو همیشه توی کیف دستیت داشته باش. اونجایی که کنار رود گنگ نشستی و مردمی رو میبینی که طبق آئین مذهبی دارن گناهانشون رو به آب میسپارن، کتاب رو باز کنی، فصل دوم رو بیاری و حالا چای ماسلا رو بنوشی. بوی میخک هندی کنار زجبیل، ترکیبی جادویی رو وارد خون میکنه. با هر قطرهای که پایین میره، گرمای ادویه و چای، جون تازهای بهت میده. حالا دیگه وقتشه که کتاب رو کنار بذاری، چشمهات رو ببندی و تمام چیزی که در روز دیدی، با غروب آفتاب، توی کتابخونهی ذهنت، برای ابد، ثبت کنی.
زنی که به دور دنیا سفر کرد تا خودش رو پیدا کنه، کتاب غذا، دعا و عشق رو آفرید
خیلی از ما درست مثل الیزابت گیلبرت در آستانهی سیسالگی دچار توهم میانسالی شدیم. خیلی از ما به این فکر کردیم که چه کسی هستیم، از کجا اومدیم و قراره توی این دنیا به کجا برسیم. ولی تعداد کمی از ما مثل الیزابت این شهامت رو داشتیم که قید همهی چیزهایی که داریم رو بزنیم و دور دنیا رو برای شناخت خودمون بگردیم.
از ایتالیا به هند و از هند به اندونزی به الیزابت یادآوری کرد، همهی ما به جهان هستی پا گذاشتیم تا اثری از خودمون به جای بذاریم. یاد داد، اگر آدمی قراره بمیره و زندگی به پایان برسه، باید مردمی که بعد از او میمونن، نشانههایی از وجودش رو پیدا کنن.
شاید برای ما رفتن به ایتالیا و هند انقدر راحت نباشه. اما خوندن کتاب و چرخیدن بین کلمات، همون لذت رو به ما میده. پس روز عاشقان کتاب، به کافه رستوران هرمس اصفهان برو، کتاب رو باز کن، قهوهای که سفارش دادی تحویل بگیر، اون میز چوبی قهوهای گرد کنار درب شیشهای رو انتخاب کن و داستان مردمی که از پشت درها رد میشن رو، گوشهای از کتاب بین پاراگرافها، یادداشت کن. به هر حال، تو هیچوقت نباید فراموش کنی که این روز زیبا، فرصتی خداوند به تو عطا کرد که خیلی از عاشقان کتاب، آرزوش رو داشتن.
رزرو انواع اقامتگاه های اصفهان
سیر کردن بین کلمات و جملهها کار هرکسی نیست، اگر این قدرت رو داری، بدون که خداوند زمان خلقت تو، هم حوصلهی زیادی داشته و هم برات آیندهی زیبایی رو توی ذهنش داشته. حیفه که این نعمت رو فراموش کنی و یادت بره که چقدر با بقیه فرق داری.
روز عاشقان کتاب رو متفاوت بگذرون
خیلی از ما دنبال بهانهای برای شاد بودن و جشن گرفتن هستیم، ولی این قسمت من بهانهاش رو در اختیارتون گذاشتم، روز عاشقان کتاب.
میتونی دوستات رو به خونهات دعوت کنی
معمولا کسانی که اهل خوندن کتاب هستن، دوستاشون هم شبیه خودشونن. پس بهتره دوستانت رو به یه چای عصرونه با کیک توتفرنگی که خودتون درست کردین دعوت کنید و در حالیکه که فنجونهای گل قرمزی رو از چای سرخ و ناب ایرانی پر میکنید، با هیجان از آخرین کتابهایی که خوندین حرف بزنید.
یه رویداد توی شبکههای اجتماعی، تعریف کنید
امروز شبکههای اجتماعی، آدمارو دور هم جمع کرده. گروههایی رو میبینید که افراد با علاقههای مشترک عضو اونا شدن. حالا خوبه که یکی از این گروههای عاشقای کتاب رو پیدا کنید و یه رویداد برای اعضا تعریف کنید. رویدادی به اسم روز عاشقان کتاب. یه کافهی دنج کنار پارک نیاورن تهران، رزرو کنید و حالا از افراد بخواید که توی این روز زیبا شما رو همراهی کنن.
مشاهده اقامتگاه ها اطراف نیاوران
تا حالا شده کتاب صوتی به کسی هدیه بدید؟
روز عاشقان کتاب بهترین فرصت برای هدیه دادن یه کتاب صوتیه. اول از همه سلیقهی دوستتون رو پیدا کنید و حالا جدیدترین و در عین حال بهترین کتاب رو برای اون بخرید. این زیباترین کاریه که میتونید برای دوستتون انجام بدید.
همهی اینارو گفتم، در نهایت به این نتیجه برسم که
این روزا، تنها راه بیرون اومدن از هیاهوی این دنیا، کلمات و جملات پیاده شده در کنار هم هستن. کافیه کمی تخیل رو قوی کنی، اون وقته که حتی مزهی غذاهای رستورانها رو هم میتونی زیر زبون حس کنی. اون موقع است که متوجه میشی حتی کلمات هم مزه و بو دارن، تو باید قدرت فهمش رو در خودت ایجاد کنی، این تنها کاریه که باید انجام بدی.
تو برامون بنویس، بگو آخرین کتابی که باعث شد مزهی کلمات رو بچشی و بوی اونارو حس کنی، کدوم کتاب بود؟ کدوم جملهی کتاب این حس رو در تو ایجاد کرد؟